سفرنامه از سیمره تا مرمره
مسجد ایاصوفیه:
پس از بازدید از موزهی توپکاپی، به مسجد ایاصوفیه رفتیم. این مسجد، اکنون به موزه تبدیل شدهاست. اگر ایاصوفیه به عنوان موزه شناخته شدهاست نه به خاطر اشیایی است که در درون آن جای گرفتهاند بلکه بیشتر به سبب خود ساختمان است که چون نگینی درخشان، جلا و زیبایی خاصی به شهر استانبول بخشیدهاست. بنای ایاصوفیه در میدان سلطان احمد استانبول قرار دارد. این بنا یکی از بزرگترین آثار تاریخی دوران بیزانس است که در زمان کنستانتینوس اول ساخته شدهاست. این بنا با ستونبندی چوبی برای اولین بار در سال ا???فتتاح میشود اما در جریان شورش علیه دولت، به طور کلی در شعلههای آتش میسوزد. ایاصوفیه مجدداً به دست تئودوزیوس دوم احداث و در سال ??? بار دیگر افتتاح میشود اما دوباره در دوران جاستینیانوس اول به دنبال یک شورش علیه دولت، بار دیگر دستخوش حریق میگردد. برای بازسازی بنا دو معمار به نامهای ایسیدوروس و آنتییوس مأموریت مییابند. در نهایت، بنایی که امروزه سالانه پذیرای صدها هزار نفر گردشگر داخلی و خارجی است با کار ده هزار نفر کارگر به مدت? سال و زیرنظر??? استادباشی تکمیل شده است. از ایاصوفیه به مدت سال??? به عنوان کلیسا استفاده میشده اما پس از فتح استانبول در سال ???? آن را تبدیل به مسجد کردند. این مسجد در دوران عثمانیها به مدت ???سال فعال بود و بعدها با اضافهشدن بناها، منارهها و بازسازیهای مکرر در سال???? تبدیل به موزه شد و در خدمت صنعت توریسم ترکیه قرار گرفت. ساختمان ایاصوفیه بر روی ???ستون استوار گشته که از این تعداد، چهل ستون در طبقهی بالا و بقیه در طبقهی همکف قرار گرفتهاند. از طبقهی همکف، پلهای با شیب ملایم بدون پلکانی به طبقهی دوم وصل میشود، همچون پارکینگهای چند طبقهی امروزی. میگویند سواران به راحتی با اسبانشان به طبقهی دوم میرفتند. وقتی در وسط طبقهی اول به آسمان مدور و زیبای ایاصوفیه مینگریستم خود را قطرهای ناچیز در میان این عظمت میدیدم و به سازندگان این بنای افسونگر و دلربا درود فرستادم. قابهای بسیار بزرگی چون دیگر مساجد ترکیه که نام مقدس الله، محمد(ص)، خلفای راشدین و حسن و حسین(ع) بر آنها نقش بسته بود دور تا دور دیوار طبقهی دوم ایاصوفیه را دربرگرفتهاست. در طبقهی دوم تمثال مریم مقدس و حضرت عیسی که بسیار قدیمی بود به چشم میخورد. در طبقهی همکف در دل یکی از ستونهای ایاصوفیه سوراخی بود. دور این سوراخ، فلزی زرد رنگ تعبیه شدهبود. تعدادی از گردشگران گرد بر گرد آن ستون حلقه زدهبودند، اگر کسی انگشت شستش را درون آن سوراخ فرو میکرد و یک دور دستش را میچرخاند برنده میشد و برایش دست میزدند. هنگام خروج از ساختمان ایاصوفیه با ورود دانشآموزان ابتدایی یکی از مدارس شهر استانبول به همراه معلمانشان مواجه شدیم. آنها آمدهبودند تا با آثار باستانی کشورشان از نزدیک آشنا شوند. معلمها با حوصله و مهربانی آنچه را که میدیدند توضیح میدادند. دانشآموزان به ردیف و با لباسهای یکسان سراپا گوش بودند، دستی برایشان تکان دادم، عکسی گرفتم و ایاصوفیه را با تمام شگفتیهایش بدرود گفتیم. و بدین ترتیب سفرنامهی از سیمره تا مرمره پایان یافت